خدماتی

پیشگامان پیشرفت

خدماتی

پیشگامان پیشرفت

مارسی، آنجا که همه دنیا به هم می‌پیوندد

 

مارسی، آنجا که همه دنیا به هم می‌پیونددزود باش ! بجنب ! این صدای زنی بود که وقتی من در جنوب شهر داشتم از تاکسی پیاده می‌شدم، بگوشم خورد که به عربی تکلم می‌کرد. او زنی خوش پوش بود که شالی بر سر انداخته و گویا با این حرفها اصرار داشت تا بچه‌هایش را به مدرسه ببرد. من در کنار خیابان، رستورانی شرقی یافتم که غذاهای مخصوص تونسی سرو می‌کرد، غذاهایی مانند کباب انبری و انواع سالاد. درست در مقابل این رستوران در آن طرف خیابان، دفتر هواپیمایی سوریه واقع شده بود. زنی سیاهپوست و بلند قد در حالی که یک لباس بلند آفریقایی به تن کرده و با گام‌های شاهانه عرض خیابان را طی می‌کرد و حضور ماشین‌ها را نادیده می‌گرفت. بین من و دفتر هواپیمایی، سه افسر پلیس دوچرخه سوار و غیرمسلح قرار گرفته بودند که با فراغ بال چرخ می‌زدند، دو مرد و یک زن.

آیا اینجا اروپا بود؟ بله، بخشی از اروپا. اینجا مارسی در تور فرانسه  یا به قول فرانسوی‌ها: (le vieun port) یا بندر کهن (old port) بود، قلب تپنده کهن‌ترین شهر فرانسه و سومین بندر بزرگ اروپا پس از آمستردام و روتردام.

چند قدم آن طرف‌تر، دسته‌ی کوچکی از گردشگران به دور یک لوح برنزی- که در داخل دیوار ساحلی قرار گرفته بود- حلقه زده بودند که روی آن این جملات نقش بسته بود: «در سال ۶۰۰ قبل از میلاد مسیح سربازان یونانی از شهری به نام فوسیا- یکی از شهرهای یونانی آسیای صغیر- قدم به این ساحل گذاشتند. آنها بودند که مارسی را کشف کردند و از اینجا بود که تمدن به سرتاسر دنیای غرب گسترش یافت.»

رهبر یونانیان شخصی بود به نام پروتیس (Protis) که خط سیر مهاجرت اهالی مدیترانه به سوی مارسی به وسیله او آغاز شده بود همچنان ادامه داشته و متوقف نشده است. بنا بر افسانه‌ها، قبیله‌ی لیگوری- که در این منطقه ساکن شده بود- در خوشامدگویی به این تازه واردین پیشی جسته و اجازه دادند تا پروتیس با دختر پادشاه لیگوری ازدواج کند. به زودی شهر کوچک ماسالیا در اینجا رشد و گسترش یافت و به تجارت کالاهایی همچون روغن، اشیای برنزی، اسلحه، نمک، برده و سفال پرداخت. در آن زمان قدرت و نفوذ اهالی ماسالیا در شمال به منطقه‌ی دره رون و در غرب به شبه جزیره ایبری رسید، بعدها دامنه‌ی این قدرت و نفوذ به سوی جنوب یعنی سنگال و دورتر از آنجا به شمال بریتانی رسید. ماسالی‌ها حتی به سفرهای اکتشافی در دیگر سواحل شمالی همچون ایسلند دست یازیدند.

این شهر همچون یک حکومت جمهوری، به خاطر وضع قوانین خردمندانه و همچنین به عنوان یک مرکز فرهنگی مشهور شد. حتی زمانی که در قرن اول قبل از میلاد به وسیله رومیان تصرف شد. و یا بعدها که تحت مالکیت قدرتهای دیگر درآمد، هرگز استقلال خود را از دست نداد: گاهی اوقات سرکش، گاهی اوقات جسور و معمولاً در سطحی از خودمختاری و استقلال داخلی قرار داشت. در سال ۱۹۰۰ (میلادی) این شهر رسماً- علیرغم ناخشنودی و مقاومت مردمانش- به فرانسه ملحق شد. همین شهر مارسی بود که یک مکان همیشگی برای اقامت بازرگانان، سوداگران و ماهیگیران تحت عنوان نخستین اتاق بازرگانی فرانسه را در سال ۱۵۹۹ (م.) پایه‌گذاری کرد. دیگر موردی که همین مقدار اهمیت دارد: ایجاد و تاسیس نخستین کافه روباز در پیاده‌رو در مارسی در قرن هفدهم میلادی می‌باشد. (نوع پاریسی این کافه‌ها بعدها بوجود آمدند.)

حال به لوحه فلزی و برنزی برمی‌گردیم: همه مفاد آن ازیک همهمه بزرگ از جمعیت بازار ماهیگیران و ماهی‌فروشان در آغاز صبح حکایت دارد. اگرچه که بندر کهن امروزه به عنوان لنگرگاهی برای قایق‌های اغلب تفریحی و عبوری و قایق‌های کوچک و خمره‌ای شکل ماهیگیری استفاده می‌شود که هنوز هر روز صبح تقریباً ساعت ۹ صدای بوقشان شنیده می‌شود که برای تخلیه‌ی صیدهای رنگارنگ وارد بندر می‌شوند.

دیگر اسکله‌های بندر کهن، اسکله‌هایی به سبک ساختمانهای جدید و دارای پنج یا شش طبقه بوده و بسیار خوب باقی مانده‌اند. هریک دارای کافه یا رستورانهای بیرونی در فضای باز یا در طبقه اول هستند که دارای مصارف تجاری، اجتماعی و تزئینی یا زیباگرایانه هستند. این کافه‌ها عبارت است از یکسری رستورانها که از غذاهای دریایی و سوپ مشهور مارسی گرفته تا پخت نان و بستنی را به مشتریان عرضه می‌کنند.

هرچه به غروب نزدیک می‌شویم به تدریج بر جمعیت کافه‌ها افزوده می‌شود. در این کافه‌ها مردم تجارت می‌کنند، روزنامه می‌خوانند، دوست پیدا می‌کنند و به نظر می‌رسد سر و صدای اطرافیان مزاحمتی برای کسی ایجاد نمی‌کند و نور خورشید در حال غروب که به سطح آب می‌تابد، بندر کهن را از بالا و پایین غرق در نور و پاکیزگی می‌کند.

به نظر من، هیچ جای دیگر دنیا برای نوشیدن یک فنجان قهوه بهتر از اینجا نیست. من در یکی از این کافه‌ها به نام سامری (La- Samaritaine) – که یکی از کافه‌های مخصوص این منطقه است- نشسته بودم و به بررسی مردمی که در اطرافم نشسته بودند، پرداختم. مردمانی از جنوب فرانسه، غرب، ایتالیایی، اهل جزیره کرسی و نیز چندتایی هم از بخش شمالی فرانسه قابل مشاهده بودند. این ترکیب جمعیتی اینجاست با سپاس از پروتیس که این گردونه را آغاز کرد و با این کار مارسی را تبدیل به یکی از شهرهای فرانسه نمود.

در اینجا هر چیز اصیل و دوست‌داشتنی به نظر می‌رسد و من احساس می‌کنم در خانه خودم هستم، راحت، ایمن و از زندگی لذت می‌برم. چه بر سر این مارسی شکیل آمد که به ناگاه آن را تبدیل به یک شهر هر دم بیل و بی‌نظم و ترتیب نمود به طوری که تبدیل به نسخه فرانسوی دنیای جنایتکاران آل کاپون در شیکاگو گردید.

دومینک ولاستو- رییس اداره جهانگردی مارسی و یکی از اعضای اتحادیه اروپا- می‌گوید: «مارسی پاکسازی شده و این تصویر ناامنی زیاد دوام نخواهد آورد. ما طی یک مدت طولانی با هیچ بحران جدی سر و کار نداشته‌ایم، پلیس‌های شهری حتی مسلح هم نیستند، آنچه که هست همان چیزهایی است که ما آن را «کمی ناامنی» می‌خوانیم یعنی ربودن یک کیف دستی و یا سرقت چیزهایی از داخل ماشین‌هایی که در مناطق دورافتاده پارک شده‌اند. با بکارگیری استانداردهای جهانی، ما مسایل زیادی نخواهیم داشت.»

او می‌گوید: «روزهای رفته باز نخواهد گشت، زمانی که فعالیت بندر به وسیله تجارت استعماری از طریق هند و چین، الجزایر، تونس، مراکش، ساحل عاج و سنگال آغاز شد و هتل‌های بزرگ در سراسر منطقه، پیرامون بندر ساخته شدند. او می‌گوید امروز آن فعالیت‌ها به شکرانه‌ی کشتی‌های تفریحی، قاره‌پیما و گردشگری دوباره بازگشته است. در آخرین دهه شهر توسعه یافته و به موازات آن سواحلش نیز گسترش یافته‌اند و محلات قدیمی شهر مرمت شده‌اند. از سال ۲۰۰۱ (م.) سازمان راه‌آهن بزرگ و سریع‌السیر فرانسه – مارسی را با یک خط راه‌آهن سه ساعته به پاریس متصل کرده است، یعنی در زمانی کمتر از یک سفر هوایی، چنانچه شما مدت زمانی را که برای پرواز هوایی بایستی منتظر بمانید، محاسبه کنید.

نیک کنسانس – نویسنده مستقل- می‌گوید: «اینجا که زمانی بوسیله گانگسترها و دزدان دریایی درهم شکسته شده و فرسوده شده بود، اکنون واقعاً یک منطقه‌ی بین‌المللی شده، البته هنوز یکسری مشکلات وجود دارند، اما پدیده‌ی چند قومی که زمانی به عنوان یک مشکل مطرح بود دیگر وجود ندارد و بومیان دارای نوعی تطابق تعصب‌آمیز نسبت به این منطقه هستند.

همه‌ی این‌ها به علاوه‌ی توسعه‌ی جهشی و عظیم شهر در دو سال گذشته و بلیت‌های ارزان قیمت شرکت‌های هوایی اروپایی، باعث شده تا مردمان مناطق شمالی و سردسیر نه تنها برای گذراندن تعطیلات و رسیدگی به قراردادهای خود به مارسی بیایند، بلکه به خاطر خرید و تهیه یک اقامتگاه ثانویه با توجه به پیشرفت قیمت‌های املاک و مستغلات که تا حدود ۳۰ درصد رشد داشته است به این منطقه هجوم آورده‌اند.

اگر به نقشه نگاهی بیندازیم، متوجه می‌شویم که در چنین موقعیت مثبتی شرایط به گونه‌ای است که احساس می‌شود شهر به مانند اینکه کسی آن را با یک چراغ بسیار نورانی روشن کرده باشد، از دیگر نقاط متمایز شده است.

امروزه به نظر می‌رسد همه چیز در مارسی جالب است و پیاده‌روی بهترین راه برای سیاحت و گردش در آن است.

یک راهنمای تور به نام کریستین فورنیه به من گفت که اولین نقطه برای شروع گردش بازدید از منطقه‌ی اصیل ماسالیا است که بر فراز بندر کهن به سوی یک تپه به نام (Les Moulins) یا آسیاب‌ها واقع شده، همانجا که ۵۰۰ سال پیش دارای ۱۶ آسیاب بادی بود. فورنیه می‌گوید: این واقعیت در همه‌ی شهرهای مدیترانه وجود دارد و امروزه در جای جای مارسی تلاش می‌شود تا آسیابی جدید ساخته شود و همه‌ی این‌ها اغلب به رگه‌هایی از آثار گذشته می‌رسد.

سازندگان یک پارکینگ، اخیراً درست در قسمت بالایی بندر کهن به شواهدی از وجود یک بندر به سبک رومی دست یافتند و تشخیص دادند که رومیان در دوره امپراتوری روم ، دارای یک شهر مهم و بسیار بزرگ درست- به مانند شهر کنونی مارسی- بوده‌اند. بنابراین سازندگان پارکینگ تصمیم گرفتند که موزه‌ای در خارج از منطقه اکتشافی برپا کنند و این همان موزه‌ای است که به نام موزه باراندازهای روم (Museum of the Roman Docks) نامیده می‌شود.

چند پله بالاتر از تپه‌ی منتهی به موزه، فروشگاهی وجود دارد که صابون‌های سنتی مارسی را می‌فروشد. ۸۰ کارخانه صابون‌سازی در مارسی به تولید این نوع صابون اختصاص داشته اما امروزه تنها دو تا از آنها باقی مانده‌اند. به عقیده فورنیه، این امر ممکن است تغییر یابد زیرا مارسی شهری است که همواره در حال باز اکتشافی ریشه‌های خویش است. او می‌گوید: «ما می‌دانیم از مدتها پیش صابون ساخته شده از روغن زیتون مختص خاورمیانه بوده است این صابون برای پوست بسیار مفید است، برای شستن لباسها ارزان بوده و دوام زیادی دارد. واقعیت این است که این صابون از ۷۲ درصد روغن‌های گیاهی ساخته شده ولی اغلب صابون‌های زیتون دارای آب و لیموناد می‌باشد.

ما مسیر خود را در جهت صعود به تپه تغییر و ادامه می‌دهیم و در آنجا محله‌ای می‌یابیم که امروزه به نام (Lapanier) یا (The Basket) نامیده می‌شود و در واقع یک اقامتگاه سنتی برای مهاجرین است. خیابان‌ها و کوچه‌های باریکش گاه به وسیله‌ی پلکان‌هایی قطع می‌شود و ما در آنجا به نوعی آرامش دست می‌یابیم که بسیار با سر و صدای موجود در بندر کهن تفاوت دارد. آپارتمانهای سه یا چهار طبقه‌ای که در طول خیابان‌ها ردیف شده‌اند با رنگهای اصلی و به سبک پرووانس (Provencal) نقاشی شده‌اند- بیشتر به رنگهای زرد و نارنجی- برخی نیز از پشت پنجره‌های آبی کمرنگ استفاده کرده و طنابهای رنگارنگ لباسهای شسته از سراسر پنجره‌های آپارتمانها کشیده و امتداد یافته‌اند. در نوک تپه، منطقه‌ی آسیابها قرار گرفته، محله کوچکی که نقطه‌ی شگفت‌انگیز و یکپارچه ذوب و درهم آمیختگی جامعه‌ی بشری است یعنی: ایتالیایی‌ها، اهالی جزیره کرس (Corsicans)، مسلمانان، مردمان شمال آفریقا، ویتنامی‌ها، کاتالونی‌ها، ارمنیان، و اهالی هند غربی که تنها چند اسم و است از آنها باقی مانده است. اینجا یک منطقه‌ی جالب برای نظاره‌ی جوامع بشری و ملتهاست. من هرچه که در دعوت به منطقه، درنگ و تعلل می‌کردم به این خاطر بود که کنجکاو بودم تا تمرکز جمعیتی مسلمانان در شهر را بیابیم، زیرا که تقریباً در یک محله شهر حدود ۰۰۰/۲۰۰ نفر از ۰۰۰/۸۰۰ نفر جمعیت ساکن، مسلمان بوده و حتی اعضای واقعی این گروه ممکن است بیشتر از اینها هم باشد. ما دوباره به بندر کهن بازگشتیم و چند صدمتر به طرف بالا به سوی معبر و خیابان اصلی شهر تغییر جهت دادیم.در آغاز ما خود را در یک دنیای شهری دیگر با خیابانها و کوچه‌های باریک یافتیم که ممکن بود مشابه همان خیابانهایی بود که ما در مراکش یا قاهره دیده بودیم. نژادهای عرب شمال آفریقا با نژاد فرانسوی ترکیب گشته و بیشتر مردان لباس‌های سنتی و یا روپوش‌های (خرقه‌های) بلند بر تن کرده بودند. به نظر می‌رسید زنان کمتر در کارهای بیرون از خانه فعالیت دارند.

یکی از شلوغ‌ترین بازارهای اینجا بازاری است به نام بازار کاپوچین (The Capuchin Market) جایی که میوه‌ها و سبزیجات تازه و زیبا و همچنین ادویه‌جات از سراسر دنیا به قیمت‌های منطقی فروخته می‌شود و در وسط همه‌ی این میوه‌فروشی‌ها کافه‌هایی در پیاده‌رو قرار گرفته‌اند. درست در بالای همین خیابان یک کتابفروشی کوچک و جالب اسلامی قرار دارد و در گرداگرد آن مسجدی واقع شده که یکی از ۵۱ نمازخانه‌ی بسیار باصفای این شهر است.

علیرغم حضور ثابت و پر تکاپوی مسلمانان در این شهر، هیچگونه بنای یادبود اسلامی یا هیچ مسجد بزرگی و یا حتی خرابه‌های آن- به مانند آنچه که در اسپانیا بر جای مانده- در اینجا وجود ندارد. در واقع می‌توان گفت یافتن رد پا و اثری فیزیکی از تاریخ دوره اسلامی در اینجا بسیار دشوار است. من خوانده بودم که مارسی همیشه به عنوان یک شهر عملگرا و غیر احساسی مطرح بوده است، اما می‌خواستم هرچه بیشتر در این باره بدانم.

صحیب بن شیخ روشنفکر در تور فرانسه جوانی است که من درباره او به عنوان یک مرد صلح دوست و یک رهبر نوید بخش مسلمان اروپایی چیزهایی خوانده بودم، برخی او را مفتی اعظم مارسی صدا می‌زنند. اگرچه که در اینجا، چنان موقعیت رسمی برای مسلمانان وجود ندارد. من از او پرسیدم چرا جایگاه تاریخ مسلمانان در مارسی اینقدر خالی است؟ او توضیح داد که در آغاز، نخستین مسلمانانی که به مارسی آمدند، سفرا یا سوداگران و یا بازرگانان بودند. آنها برای اقامت به اینجا نمی‌آمدند و به این مسئله نمی‌اندیشیدند. در قرون میانه، مسلمانانی که به مارسی آمدند دارای دو حق انتخاب بودند که ما آن را (B or B) می‌نامیم یعنی عهده‌دار مسائل مربوط به غسل تعمید (baptism) و یا مسائل مربوط به قایقرانی (boat). نخستین گروهی که اجازه یافتند تا یک مکان اسلامی برای ادای نماز داشته باشند، بازرگانان ترک در دوره انقلاب کبیر فرانسه بودند. بعد از آن ناپلئون- که در آن زمان هنوز امپراتور نشده بود- دسته‌جاتی از سربازان مصری (Egyptian) را که نوعی لژیون خارجی نامیده می‌شدند به سرتاسر مارسی روانه کرد. در حدود سال ۱۹۰۶ (م.) بیشتر بازرگانان ترک و عرب شروع به شکوفایی و ظهور کردند.

صحیب بن شیخ می‌گوید: «در طی نخستین جنگ جهانی دولت فرانسه حدود ۰۰۰/۲۰۰ سرباز مراکشی و ۰۰۰/۲۰۰ سرباز الجزایری به خدمت گرفت، اگرچه که همه آنها در مارسی از بین رفتند اما بازماندگان آنها در فرانسه باقی نماندند. نخستین مهاجرت پایدار به سوی مارسی، همراه با آغاز رشد اقتصادی پس از جنگ، پدید آمد. بزرگترین مهاجرت‌ها در سه دهه پس از جنگ جهانی دوم به وقوع پیوست. این زمان، زمانی است که بن شیخ آن را دوره سی‌ساله‌ی با شکوه می‌خواند و می‌گوید: «حتی پس از اینکه فرانسه تمامی قلمرو امپراتور استعماری خویش را از دست داد، باز هم با قدرت زیاد به امپراتوری اقتصادی خویش ادامه داد.»

بن شیخ می‌گوید: «در خلال دهه‌های ۱۹۵۰ (م.) و ۱۹۶۰ (م.) و در آغاز دهه ۱۹۷۰ (م.) نوعی مهاجرت داوطلبانه، سازماندهی شد. آن زمان، زمان آغاز حضور سنگین و انبوه مسلمانان در اینجا بود. بزرگترین مرحله‌ی ورود جمعیت مهاجر در دهه ۱۹۶۰ (م.) زمانی رخ داد که ده‌ها هزار نفر از اهالی شمال آفریقا، درست بمانند الجزایریان متولد فرانسه، در زمانی که فرانسه کنترل خویش را بر تونس، مراکش و الجزایر از دست داده بود، به داخل کشور مادر- یا فرانسه- هجوم آوردند.

بن شیخ ادامه می‌دهد که، امروزه این شهر با آمیزه‌ای فرهنگی و غنی از غذاها، زبان‌ها و ادیان جدید، تقویت شده و ما در کار یکدیگر دخالت نمی‌کنیم بلکه سعی می‌کنیم به یکدیگر پیوند بخوریم. در اینجا واژه بیگانه، برای ما کاملاً بیگانه، است. در اینجا نوعی سعه صدر و مدارای همگانی وجود دارد. من در هیچ جای دنیا چنین اختلاط دینی و نژادی را ندیده‌ام: یهودیان، اعراب، مسیحیان، ارمنیان، معممین، و خرقه‌پوشان. همه در کنار هم زندگی می‌کنند و نکته‌ی مهم اینجا است که هیچکس مزاحم دیگری نمی‌شود.»

با این وجود صالح عزالدین باریکی- که متولد الجزایر است و عضو شورای شهر می‌باشد در دوران جوانی‌اش با تخلفات و جرایم زیادی در جدال بوده است. او می‌گوید: «موقعیت‌ها و فرصت‌های اقتصادی همیشه به طور مساوی و برابر توزیع نشده است. ما ناچاریم که مقداری تبعیض قائل شویم. حدود سه هزار عرب در اداره‌ی پست مشغول به خدمت هستند که در واقع همه‌ی پرسنل آنجا را تشکیل می‌دهند. برخی در مشاغل امنیتی و صنایع رستوران داری و البته گروهی در بخش‌هایی از تجارت جهانی که ما را به سوی تجارت با شمال آفریقا هدایت می‌سازد، مشغول به فعالیت هستند. با این حال از جنبه‌ی فرهنگی ستاره‌ی مارسی، در حال طلوع است مثلاً غذای (Couscous) که مربوط به شمال آفریقا است جای خود را به میان غذاهای ملی فرانسوی باز کرده و همگان آن را حتی بیش از سوپ معروف این منطقه (bouillabaisse)- مصرف می‌کنند. (چرا که Couscous هم ارزانتر و هم به سرعت و به راحتی قابل تهیه است.)

ایستگاههای رادیویی مارسی بیشتر موسیقی رای (Rai) پخش می کنند- نوعی موسیقی پاپ و مارسی منبع و سرچشمه رقص و موسیقی پرتحرک hip-hop می‌باشد که آمیزه‌ای از موسیقی مغرب و فرانسوی است. در عرصه‌ی ورزش سرشناس‌ترین بازیکن فوتبال جهان یعنی زین‌الدین زیدان (Zinedin Zidane) که در نزد طرفدارانش با نام زی‌زو (Zizou) مشهور است، اهل مارسی و فرزند یکی از خانواده‌های الجزایری است.

برای حفاظت از این آمیزه فرهنگی و پیوند هرچه قوی‌تر آن، مارسی دارای یک جبهه تدافعی در برابر نژادپرستی است که در این زمینه بی‌همتا است. امام بشیر دهمانی مرد میانسالی که به نظر من محبوبترین چهره در میان همه‌ی اهالی مارسی می‌باشد، با من درباره‌ی امید و آرمان نهایی مارسی سخن می‌گوید او می‌گفت: «در سال ۱۹۹۰ (م.) توسط شهرداری یک مجلس بین‌الادیانی متشکل از رهبران مسیحیان، یهودیان، مسلمانان و بودائیان پدید آمده است که آنها هر ماه یک بار با یکدیگر دیدار می‌کنند تا هرگونه مشکلات احتمالی که ممکن است پدید آمده باشد را هموار کنند.» دهمانی می‌گوید: «ما، رهبران مارسی، همواره برای ادامه سعه‌ی صدر بین گونه‌های مختلف نژادی و دینی موجود در مارسی، دعا می‌کنیم.» این دعا پیش از آنکه در دیگر شهرهای فرانسه تجلی یابد، در مارسی اجابت شده است.

 

مترجم: علی صفرنژاد- کارشناس ارشد تاریخ- سازمان میراث فرهنگی و گردشگری خراسان رضوی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.