مارسی، آنجا که همه دنیا به هم میپیونددزود باش ! بجنب ! این صدای زنی بود که وقتی من در جنوب شهر داشتم از تاکسی پیاده میشدم، بگوشم خورد که به عربی تکلم میکرد. او زنی خوش پوش بود که شالی بر سر انداخته و گویا با این حرفها اصرار داشت تا بچههایش را به مدرسه ببرد. من در کنار خیابان، رستورانی شرقی یافتم که غذاهای مخصوص تونسی سرو میکرد، غذاهایی مانند کباب انبری و انواع سالاد. درست در مقابل این رستوران در آن طرف خیابان، دفتر هواپیمایی سوریه واقع شده بود. زنی سیاهپوست و بلند قد در حالی که یک لباس بلند آفریقایی به تن کرده و با گامهای شاهانه عرض خیابان را طی میکرد و حضور ماشینها را نادیده میگرفت. بین من و دفتر هواپیمایی، سه افسر پلیس دوچرخه سوار و غیرمسلح قرار گرفته بودند که با فراغ بال چرخ میزدند، دو مرد و یک زن.
آیا اینجا اروپا بود؟ بله، بخشی از اروپا. اینجا مارسی در تور فرانسه یا به قول فرانسویها: (le vieun port) یا بندر کهن (old port) بود، قلب تپنده کهنترین شهر فرانسه و سومین بندر بزرگ اروپا پس از آمستردام و روتردام.
چند قدم آن طرفتر، دستهی کوچکی از گردشگران به دور یک لوح برنزی- که در داخل دیوار ساحلی قرار گرفته بود- حلقه زده بودند که روی آن این جملات نقش بسته بود: «در سال ۶۰۰ قبل از میلاد مسیح سربازان یونانی از شهری به نام فوسیا- یکی از شهرهای یونانی آسیای صغیر- قدم به این ساحل گذاشتند. آنها بودند که مارسی را کشف کردند و از اینجا بود که تمدن به سرتاسر دنیای غرب گسترش یافت.»
رهبر یونانیان شخصی بود به نام پروتیس (Protis) که خط سیر مهاجرت اهالی مدیترانه به سوی مارسی به وسیله او آغاز شده بود همچنان ادامه داشته و متوقف نشده است. بنا بر افسانهها، قبیلهی لیگوری- که در این منطقه ساکن شده بود- در خوشامدگویی به این تازه واردین پیشی جسته و اجازه دادند تا پروتیس با دختر پادشاه لیگوری ازدواج کند. به زودی شهر کوچک ماسالیا در اینجا رشد و گسترش یافت و به تجارت کالاهایی همچون روغن، اشیای برنزی، اسلحه، نمک، برده و سفال پرداخت. در آن زمان قدرت و نفوذ اهالی ماسالیا در شمال به منطقهی دره رون و در غرب به شبه جزیره ایبری رسید، بعدها دامنهی این قدرت و نفوذ به سوی جنوب یعنی سنگال و دورتر از آنجا به شمال بریتانی رسید. ماسالیها حتی به سفرهای اکتشافی در دیگر سواحل شمالی همچون ایسلند دست یازیدند.
این شهر همچون یک حکومت جمهوری، به خاطر وضع قوانین خردمندانه و همچنین به عنوان یک مرکز فرهنگی مشهور شد. حتی زمانی که در قرن اول قبل از میلاد به وسیله رومیان تصرف شد. و یا بعدها که تحت مالکیت قدرتهای دیگر درآمد، هرگز استقلال خود را از دست نداد: گاهی اوقات سرکش، گاهی اوقات جسور و معمولاً در سطحی از خودمختاری و استقلال داخلی قرار داشت. در سال ۱۹۰۰ (میلادی) این شهر رسماً- علیرغم ناخشنودی و مقاومت مردمانش- به فرانسه ملحق شد. همین شهر مارسی بود که یک مکان همیشگی برای اقامت بازرگانان، سوداگران و ماهیگیران تحت عنوان نخستین اتاق بازرگانی فرانسه را در سال ۱۵۹۹ (م.) پایهگذاری کرد. دیگر موردی که همین مقدار اهمیت دارد: ایجاد و تاسیس نخستین کافه روباز در پیادهرو در مارسی در قرن هفدهم میلادی میباشد. (نوع پاریسی این کافهها بعدها بوجود آمدند.)
حال به لوحه فلزی و برنزی برمیگردیم: همه مفاد آن ازیک همهمه بزرگ از جمعیت بازار ماهیگیران و ماهیفروشان در آغاز صبح حکایت دارد. اگرچه که بندر کهن امروزه به عنوان لنگرگاهی برای قایقهای اغلب تفریحی و عبوری و قایقهای کوچک و خمرهای شکل ماهیگیری استفاده میشود که هنوز هر روز صبح تقریباً ساعت ۹ صدای بوقشان شنیده میشود که برای تخلیهی صیدهای رنگارنگ وارد بندر میشوند.
دیگر اسکلههای بندر کهن، اسکلههایی به سبک ساختمانهای جدید و دارای پنج یا شش طبقه بوده و بسیار خوب باقی ماندهاند. هریک دارای کافه یا رستورانهای بیرونی در فضای باز یا در طبقه اول هستند که دارای مصارف تجاری، اجتماعی و تزئینی یا زیباگرایانه هستند. این کافهها عبارت است از یکسری رستورانها که از غذاهای دریایی و سوپ مشهور مارسی گرفته تا پخت نان و بستنی را به مشتریان عرضه میکنند.
هرچه به غروب نزدیک میشویم به تدریج بر جمعیت کافهها افزوده میشود. در این کافهها مردم تجارت میکنند، روزنامه میخوانند، دوست پیدا میکنند و به نظر میرسد سر و صدای اطرافیان مزاحمتی برای کسی ایجاد نمیکند و نور خورشید در حال غروب که به سطح آب میتابد، بندر کهن را از بالا و پایین غرق در نور و پاکیزگی میکند.
به نظر من، هیچ جای دیگر دنیا برای نوشیدن یک فنجان قهوه بهتر از اینجا نیست. من در یکی از این کافهها به نام سامری (La- Samaritaine) – که یکی از کافههای مخصوص این منطقه است- نشسته بودم و به بررسی مردمی که در اطرافم نشسته بودند، پرداختم. مردمانی از جنوب فرانسه، غرب، ایتالیایی، اهل جزیره کرسی و نیز چندتایی هم از بخش شمالی فرانسه قابل مشاهده بودند. این ترکیب جمعیتی اینجاست با سپاس از پروتیس که این گردونه را آغاز کرد و با این کار مارسی را تبدیل به یکی از شهرهای فرانسه نمود.
در اینجا هر چیز اصیل و دوستداشتنی به نظر میرسد و من احساس میکنم در خانه خودم هستم، راحت، ایمن و از زندگی لذت میبرم. چه بر سر این مارسی شکیل آمد که به ناگاه آن را تبدیل به یک شهر هر دم بیل و بینظم و ترتیب نمود به طوری که تبدیل به نسخه فرانسوی دنیای جنایتکاران آل کاپون در شیکاگو گردید.
دومینک ولاستو- رییس اداره جهانگردی مارسی و یکی از اعضای اتحادیه اروپا- میگوید: «مارسی پاکسازی شده و این تصویر ناامنی زیاد دوام نخواهد آورد. ما طی یک مدت طولانی با هیچ بحران جدی سر و کار نداشتهایم، پلیسهای شهری حتی مسلح هم نیستند، آنچه که هست همان چیزهایی است که ما آن را «کمی ناامنی» میخوانیم یعنی ربودن یک کیف دستی و یا سرقت چیزهایی از داخل ماشینهایی که در مناطق دورافتاده پارک شدهاند. با بکارگیری استانداردهای جهانی، ما مسایل زیادی نخواهیم داشت.»
او میگوید: «روزهای رفته باز نخواهد گشت، زمانی که فعالیت بندر به وسیله تجارت استعماری از طریق هند و چین، الجزایر، تونس، مراکش، ساحل عاج و سنگال آغاز شد و هتلهای بزرگ در سراسر منطقه، پیرامون بندر ساخته شدند. او میگوید امروز آن فعالیتها به شکرانهی کشتیهای تفریحی، قارهپیما و گردشگری دوباره بازگشته است. در آخرین دهه شهر توسعه یافته و به موازات آن سواحلش نیز گسترش یافتهاند و محلات قدیمی شهر مرمت شدهاند. از سال ۲۰۰۱ (م.) سازمان راهآهن بزرگ و سریعالسیر فرانسه – مارسی را با یک خط راهآهن سه ساعته به پاریس متصل کرده است، یعنی در زمانی کمتر از یک سفر هوایی، چنانچه شما مدت زمانی را که برای پرواز هوایی بایستی منتظر بمانید، محاسبه کنید.
نیک کنسانس – نویسنده مستقل- میگوید: «اینجا که زمانی بوسیله گانگسترها و دزدان دریایی درهم شکسته شده و فرسوده شده بود، اکنون واقعاً یک منطقهی بینالمللی شده، البته هنوز یکسری مشکلات وجود دارند، اما پدیدهی چند قومی که زمانی به عنوان یک مشکل مطرح بود دیگر وجود ندارد و بومیان دارای نوعی تطابق تعصبآمیز نسبت به این منطقه هستند.
همهی اینها به علاوهی توسعهی جهشی و عظیم شهر در دو سال گذشته و بلیتهای ارزان قیمت شرکتهای هوایی اروپایی، باعث شده تا مردمان مناطق شمالی و سردسیر نه تنها برای گذراندن تعطیلات و رسیدگی به قراردادهای خود به مارسی بیایند، بلکه به خاطر خرید و تهیه یک اقامتگاه ثانویه با توجه به پیشرفت قیمتهای املاک و مستغلات که تا حدود ۳۰ درصد رشد داشته است به این منطقه هجوم آوردهاند.
اگر به نقشه نگاهی بیندازیم، متوجه میشویم که در چنین موقعیت مثبتی شرایط به گونهای است که احساس میشود شهر به مانند اینکه کسی آن را با یک چراغ بسیار نورانی روشن کرده باشد، از دیگر نقاط متمایز شده است.
امروزه به نظر میرسد همه چیز در مارسی جالب است و پیادهروی بهترین راه برای سیاحت و گردش در آن است.
یک راهنمای تور به نام کریستین فورنیه به من گفت که اولین نقطه برای شروع گردش بازدید از منطقهی اصیل ماسالیا است که بر فراز بندر کهن به سوی یک تپه به نام (Les Moulins) یا آسیابها واقع شده، همانجا که ۵۰۰ سال پیش دارای ۱۶ آسیاب بادی بود. فورنیه میگوید: این واقعیت در همهی شهرهای مدیترانه وجود دارد و امروزه در جای جای مارسی تلاش میشود تا آسیابی جدید ساخته شود و همهی اینها اغلب به رگههایی از آثار گذشته میرسد.
سازندگان یک پارکینگ، اخیراً درست در قسمت بالایی بندر کهن به شواهدی از وجود یک بندر به سبک رومی دست یافتند و تشخیص دادند که رومیان در دوره امپراتوری روم ، دارای یک شهر مهم و بسیار بزرگ درست- به مانند شهر کنونی مارسی- بودهاند. بنابراین سازندگان پارکینگ تصمیم گرفتند که موزهای در خارج از منطقه اکتشافی برپا کنند و این همان موزهای است که به نام موزه باراندازهای روم (Museum of the Roman Docks) نامیده میشود.
چند پله بالاتر از تپهی منتهی به موزه، فروشگاهی وجود دارد که صابونهای سنتی مارسی را میفروشد. ۸۰ کارخانه صابونسازی در مارسی به تولید این نوع صابون اختصاص داشته اما امروزه تنها دو تا از آنها باقی ماندهاند. به عقیده فورنیه، این امر ممکن است تغییر یابد زیرا مارسی شهری است که همواره در حال باز اکتشافی ریشههای خویش است. او میگوید: «ما میدانیم از مدتها پیش صابون ساخته شده از روغن زیتون مختص خاورمیانه بوده است این صابون برای پوست بسیار مفید است، برای شستن لباسها ارزان بوده و دوام زیادی دارد. واقعیت این است که این صابون از ۷۲ درصد روغنهای گیاهی ساخته شده ولی اغلب صابونهای زیتون دارای آب و لیموناد میباشد.
ما مسیر خود را در جهت صعود به تپه تغییر و ادامه میدهیم و در آنجا محلهای مییابیم که امروزه به نام (Lapanier) یا (The Basket) نامیده میشود و در واقع یک اقامتگاه سنتی برای مهاجرین است. خیابانها و کوچههای باریکش گاه به وسیلهی پلکانهایی قطع میشود و ما در آنجا به نوعی آرامش دست مییابیم که بسیار با سر و صدای موجود در بندر کهن تفاوت دارد. آپارتمانهای سه یا چهار طبقهای که در طول خیابانها ردیف شدهاند با رنگهای اصلی و به سبک پرووانس (Provencal) نقاشی شدهاند- بیشتر به رنگهای زرد و نارنجی- برخی نیز از پشت پنجرههای آبی کمرنگ استفاده کرده و طنابهای رنگارنگ لباسهای شسته از سراسر پنجرههای آپارتمانها کشیده و امتداد یافتهاند. در نوک تپه، منطقهی آسیابها قرار گرفته، محله کوچکی که نقطهی شگفتانگیز و یکپارچه ذوب و درهم آمیختگی جامعهی بشری است یعنی: ایتالیاییها، اهالی جزیره کرس (Corsicans)، مسلمانان، مردمان شمال آفریقا، ویتنامیها، کاتالونیها، ارمنیان، و اهالی هند غربی که تنها چند اسم و است از آنها باقی مانده است. اینجا یک منطقهی جالب برای نظارهی جوامع بشری و ملتهاست. من هرچه که در دعوت به منطقه، درنگ و تعلل میکردم به این خاطر بود که کنجکاو بودم تا تمرکز جمعیتی مسلمانان در شهر را بیابیم، زیرا که تقریباً در یک محله شهر حدود ۰۰۰/۲۰۰ نفر از ۰۰۰/۸۰۰ نفر جمعیت ساکن، مسلمان بوده و حتی اعضای واقعی این گروه ممکن است بیشتر از اینها هم باشد. ما دوباره به بندر کهن بازگشتیم و چند صدمتر به طرف بالا به سوی معبر و خیابان اصلی شهر تغییر جهت دادیم.در آغاز ما خود را در یک دنیای شهری دیگر با خیابانها و کوچههای باریک یافتیم که ممکن بود مشابه همان خیابانهایی بود که ما در مراکش یا قاهره دیده بودیم. نژادهای عرب شمال آفریقا با نژاد فرانسوی ترکیب گشته و بیشتر مردان لباسهای سنتی و یا روپوشهای (خرقههای) بلند بر تن کرده بودند. به نظر میرسید زنان کمتر در کارهای بیرون از خانه فعالیت دارند.
یکی از شلوغترین بازارهای اینجا بازاری است به نام بازار کاپوچین (The Capuchin Market) جایی که میوهها و سبزیجات تازه و زیبا و همچنین ادویهجات از سراسر دنیا به قیمتهای منطقی فروخته میشود و در وسط همهی این میوهفروشیها کافههایی در پیادهرو قرار گرفتهاند. درست در بالای همین خیابان یک کتابفروشی کوچک و جالب اسلامی قرار دارد و در گرداگرد آن مسجدی واقع شده که یکی از ۵۱ نمازخانهی بسیار باصفای این شهر است.
علیرغم حضور ثابت و پر تکاپوی مسلمانان در این شهر، هیچگونه بنای یادبود اسلامی یا هیچ مسجد بزرگی و یا حتی خرابههای آن- به مانند آنچه که در اسپانیا بر جای مانده- در اینجا وجود ندارد. در واقع میتوان گفت یافتن رد پا و اثری فیزیکی از تاریخ دوره اسلامی در اینجا بسیار دشوار است. من خوانده بودم که مارسی همیشه به عنوان یک شهر عملگرا و غیر احساسی مطرح بوده است، اما میخواستم هرچه بیشتر در این باره بدانم.
صحیب بن شیخ روشنفکر در تور فرانسه جوانی است که من درباره او به عنوان یک مرد صلح دوست و یک رهبر نوید بخش مسلمان اروپایی چیزهایی خوانده بودم، برخی او را مفتی اعظم مارسی صدا میزنند. اگرچه که در اینجا، چنان موقعیت رسمی برای مسلمانان وجود ندارد. من از او پرسیدم چرا جایگاه تاریخ مسلمانان در مارسی اینقدر خالی است؟ او توضیح داد که در آغاز، نخستین مسلمانانی که به مارسی آمدند، سفرا یا سوداگران و یا بازرگانان بودند. آنها برای اقامت به اینجا نمیآمدند و به این مسئله نمیاندیشیدند. در قرون میانه، مسلمانانی که به مارسی آمدند دارای دو حق انتخاب بودند که ما آن را (B or B) مینامیم یعنی عهدهدار مسائل مربوط به غسل تعمید (baptism) و یا مسائل مربوط به قایقرانی (boat). نخستین گروهی که اجازه یافتند تا یک مکان اسلامی برای ادای نماز داشته باشند، بازرگانان ترک در دوره انقلاب کبیر فرانسه بودند. بعد از آن ناپلئون- که در آن زمان هنوز امپراتور نشده بود- دستهجاتی از سربازان مصری (Egyptian) را که نوعی لژیون خارجی نامیده میشدند به سرتاسر مارسی روانه کرد. در حدود سال ۱۹۰۶ (م.) بیشتر بازرگانان ترک و عرب شروع به شکوفایی و ظهور کردند.
صحیب بن شیخ میگوید: «در طی نخستین جنگ جهانی دولت فرانسه حدود ۰۰۰/۲۰۰ سرباز مراکشی و ۰۰۰/۲۰۰ سرباز الجزایری به خدمت گرفت، اگرچه که همه آنها در مارسی از بین رفتند اما بازماندگان آنها در فرانسه باقی نماندند. نخستین مهاجرت پایدار به سوی مارسی، همراه با آغاز رشد اقتصادی پس از جنگ، پدید آمد. بزرگترین مهاجرتها در سه دهه پس از جنگ جهانی دوم به وقوع پیوست. این زمان، زمانی است که بن شیخ آن را دوره سیسالهی با شکوه میخواند و میگوید: «حتی پس از اینکه فرانسه تمامی قلمرو امپراتور استعماری خویش را از دست داد، باز هم با قدرت زیاد به امپراتوری اقتصادی خویش ادامه داد.»
بن شیخ میگوید: «در خلال دهههای ۱۹۵۰ (م.) و ۱۹۶۰ (م.) و در آغاز دهه ۱۹۷۰ (م.) نوعی مهاجرت داوطلبانه، سازماندهی شد. آن زمان، زمان آغاز حضور سنگین و انبوه مسلمانان در اینجا بود. بزرگترین مرحلهی ورود جمعیت مهاجر در دهه ۱۹۶۰ (م.) زمانی رخ داد که دهها هزار نفر از اهالی شمال آفریقا، درست بمانند الجزایریان متولد فرانسه، در زمانی که فرانسه کنترل خویش را بر تونس، مراکش و الجزایر از دست داده بود، به داخل کشور مادر- یا فرانسه- هجوم آوردند.
بن شیخ ادامه میدهد که، امروزه این شهر با آمیزهای فرهنگی و غنی از غذاها، زبانها و ادیان جدید، تقویت شده و ما در کار یکدیگر دخالت نمیکنیم بلکه سعی میکنیم به یکدیگر پیوند بخوریم. در اینجا واژه بیگانه، برای ما کاملاً بیگانه، است. در اینجا نوعی سعه صدر و مدارای همگانی وجود دارد. من در هیچ جای دنیا چنین اختلاط دینی و نژادی را ندیدهام: یهودیان، اعراب، مسیحیان، ارمنیان، معممین، و خرقهپوشان. همه در کنار هم زندگی میکنند و نکتهی مهم اینجا است که هیچکس مزاحم دیگری نمیشود.»
با این وجود صالح عزالدین باریکی- که متولد الجزایر است و عضو شورای شهر میباشد در دوران جوانیاش با تخلفات و جرایم زیادی در جدال بوده است. او میگوید: «موقعیتها و فرصتهای اقتصادی همیشه به طور مساوی و برابر توزیع نشده است. ما ناچاریم که مقداری تبعیض قائل شویم. حدود سه هزار عرب در ادارهی پست مشغول به خدمت هستند که در واقع همهی پرسنل آنجا را تشکیل میدهند. برخی در مشاغل امنیتی و صنایع رستوران داری و البته گروهی در بخشهایی از تجارت جهانی که ما را به سوی تجارت با شمال آفریقا هدایت میسازد، مشغول به فعالیت هستند. با این حال از جنبهی فرهنگی ستارهی مارسی، در حال طلوع است مثلاً غذای (Couscous) که مربوط به شمال آفریقا است جای خود را به میان غذاهای ملی فرانسوی باز کرده و همگان آن را حتی بیش از سوپ معروف این منطقه (bouillabaisse)- مصرف میکنند. (چرا که Couscous هم ارزانتر و هم به سرعت و به راحتی قابل تهیه است.)
ایستگاههای رادیویی مارسی بیشتر موسیقی رای (Rai) پخش می کنند- نوعی موسیقی پاپ و مارسی منبع و سرچشمه رقص و موسیقی پرتحرک hip-hop میباشد که آمیزهای از موسیقی مغرب و فرانسوی است. در عرصهی ورزش سرشناسترین بازیکن فوتبال جهان یعنی زینالدین زیدان (Zinedin Zidane) که در نزد طرفدارانش با نام زیزو (Zizou) مشهور است، اهل مارسی و فرزند یکی از خانوادههای الجزایری است.
برای حفاظت از این آمیزه فرهنگی و پیوند هرچه قویتر آن، مارسی دارای یک جبهه تدافعی در برابر نژادپرستی است که در این زمینه بیهمتا است. امام بشیر دهمانی مرد میانسالی که به نظر من محبوبترین چهره در میان همهی اهالی مارسی میباشد، با من دربارهی امید و آرمان نهایی مارسی سخن میگوید او میگفت: «در سال ۱۹۹۰ (م.) توسط شهرداری یک مجلس بینالادیانی متشکل از رهبران مسیحیان، یهودیان، مسلمانان و بودائیان پدید آمده است که آنها هر ماه یک بار با یکدیگر دیدار میکنند تا هرگونه مشکلات احتمالی که ممکن است پدید آمده باشد را هموار کنند.» دهمانی میگوید: «ما، رهبران مارسی، همواره برای ادامه سعهی صدر بین گونههای مختلف نژادی و دینی موجود در مارسی، دعا میکنیم.» این دعا پیش از آنکه در دیگر شهرهای فرانسه تجلی یابد، در مارسی اجابت شده است.
مترجم: علی صفرنژاد- کارشناس ارشد تاریخ- سازمان میراث فرهنگی و گردشگری خراسان رضوی
نویسنده: زهرا میرمالکی
اگر شما هم در پی انتخاب روش مناسب برای راحت شدن از دست چربی های بدنتان می باشید و تصمیم گرفته اید که این فرآیند را به کمک علم پزشکی انجام دهید، این مقاله میتواند بسیار کمک کننده باشد برای شما چرا که می خواهیم باهم انواع روش های جراحی زیبایی برای کاهش چربی را مقایسه کنیم و به این سوال جواب دهیم که لیپوماتیک بهتر است یا لیپوساکشن و یا لیزر لیپولیزر؟
لیپوساکشن
لیپوساکشن که نوعی روش جراحی دستی می باشد، که در آن زمان زیادی طول می کشد.و عوارض جانبی آن شامل: آسیب بافت، خونریزی، کبودی و ورم، بی هوشی عمومی، ریکاوری طولانی، شل شدن پوست پس از عمل، خطر آمبول می باشد.
در این روش جراحی پلاستیک نیز زمان زیادی طول می کشد، و برای نواحی با چربی های کم مناسب است، این روش دارای خطر سوزن، بی هوشی موضعی، ریکاوری سریع، سفت شدن نامناسب پوست می باشد
خب این روش که در واقع نیازی هم به عمل جراحی ندارد با تکنولوژی فراصوت انجام میشود، جدیدترین روش است، زمان کوتاهی طول می کشد، عوارض جانبی ندارد، ازبی حسی موضعی استفاده میشود، ریکاوری سریع دارد، سفت شدن مناسب پوست، و همچنین عدم وجود خطر آمبولی!
همانطور که میبینید لیپوماتیک بطور قطع جایگزین برتر ساکشن و لیپولیزر است. این روش، یعنی لیپوماتیک، جدیدترین روش تخلیه چربی از بدن با نتیجه ای خارق العاده در مقایسه با دیگر روش های تخلیه چربی مثل ساکشن ویا لیپولیزر است. لیپوماتیک دیگر مشکلات ایمنی و دستگاه ایمنی بدن را که در روش سنتی لیپوساکشن وجود داشت را رفع کرده است و سیستم امنیتی فعال آن محافظت از بافت بدن (اعصاب، رگ های خونی، ماهیچه ها) را بطور کامل و لحظه به لحظه برعهده دارد. در این روش، هدف، معمولا کم کردن وزن نیست بلکه تغییر سایز، حجم و فرم است. این عمل بسیار راحت و بدون عارضه است و نتیجه آن بسیار رضایت بخش است.
یکی از دلـــنگرانی های عمده افراد در انتخاب یک کلینیک برای انجام روش های لاغری موضعی، احتمال انتقال بیمار هایی نظیر ایدز، هپاتیت و ... می باشد.این دلنگرانی با انتخاب یک کلینیک تمیز و مطمئن و باکیفیت میتواند رفع شود. پپیشنهاد ما به شما این است که برای عمل زیبایی، حتما از روش لیپوماتیک استقفاده کنید تا عملی ساده تر و بدون درد تر و سریعتری را تجربه کنید.
پایتخت فرهنگی اروپا؛ شهری در نزدیکی دانوب آبیدر شمال شرقی کشور اتریش و در نزدیکی رود دانوب، شهری قرار دارد که در قرن ۵ پیش از میلاد مسیح بنا و به تدریج به پایتخت این کشور تبدیل شده است. شهر وین چهارصد و ۱۵ کیلومتر مربع مساحت دارد و هم اکنون جمعیت آن به یک میلیون و ۷۰۰ هزار نفر میرسد که از این جمعیت، در حدود ۷۰ هزار نفرشان را ایرانیان تشکیل میدهند. به طوری که به هنگام گردش در گوشه و کنار شهر و به ویژه بخشهای مرکزی آن، گه گداری کلام شیرین فارسی را در مکالمات روزمره برخی عابران میتوان شنید.
بیشتر این ایرانیان تابعیت اتریشی در تور اروپا داشته یا دو رگه اتریشی- ایرانی هستند و جالب اینکه گاهی در میان هر ۱۰ راننده تاکسی، دست کم ۷ نفر ایرانی به چشم میخورند.
مراسم نوروز هم در وین حال و هوای خودش را دارد و تا سالها پیش بزرگترین و با شکوهترین مراسم نوروز در اتریش برگزار میشد و هم اکنون هم مراسم چهارشنبهسوری، قاشقزنی، چیدن هفت سین و سایر مراسم نوروزی در وین توسط ایرانیان انجام میشود. اگر از ایرانیان مقیم وین درباره چگونگی مراسم نوروز و محل برگزاری آن بپرسید، قطعاً به شما خواهند گفت که معمولاً مراسم نوروز در سالن ۵ هزار نفرهای در وین با حضور عده زیادی ایرانی برگزار میشود. حتی این را هم خواهند گفت، که هر سال نزدیکیهای عید که میشود، گاهی در برخی مناطق شهری افرادی را میتوان دید که به فروش اجزای هفتسین و ماهی قرمز مشغولاند. اهمیت این سنت دیرینه ایرانی تا آنجا است که صدر اعظم اتریش نیز هرساله با پیامی نوروز را به ایرانیان تبریک میگوید.
علاوه بر مهاجران ایرانی، سایر شهروندان وینی را نیز میبینیم که در اصل زمانی از کشور خود به اتریش مهاجرت کرده و کمکم اتریشی شدهاند. خود وینیها میگویند که اگر به ۲۰۰-۳۰۰ سال پیش برگردیم، میبینیم که نزدیک به ۷۰ درصد مردیم وین در واقع مهاجرند. نکته جالب هم اینکه، وقتی به اسامی روی زنگ در خانهها یا دفاتر تلفن نگاه میکنید، میبینید که چقدر نامهای مجاری، چکی و لهستانی وجود دارد. در عین حال؛ هنگامی که فرهنگ وین را بررسی میکنیم، میبینیم تمام آنچه که ما امروز به عنوان فرهنگ وینی میشناسیم، در حقیقت خیلی هم وینی نیستند. چیزهایی مانند قهوه که همراه ترکها به وین آمده یا غذایی به نام شنیسل که از میلان و قسطنطنیه آمده است و حتی بیشتر شیرینیهایی که در قنادیها وجود دارد.
وین به معنای باد یا شهری که در آن باد زیاد میوزد بوده و به همین خاطر، آلودگی هوای ناشی از زندگی شهری در آن وجود ندارد. شهر وین را به ۲۳ منطقه تقسیم کردهاند که بهترین مناطق برای زندگی، مناطق ۱۷، ۱۸ و ۱۹ بوده که در بلندترین و خوش آب و هواترین نقطهی شهر واقع شده است جایی شبیه دربند و زعفرانیه و نیاوران خودمان در تهران. این مناطق مکانی جنگل مانند هستند که در پای درختان، موسیر به خوبی عمل میآید و به هنگام قدم زدن در اطراف، بوی موسیر را میتوان در فضا استشمام کرد.
در وین مردم به طور معمول ۷۰ ساعت در هفته کار میکنند و تعطیلات آخر هفته را در کنار دانوب، مراکز فرهنگی یا کافههای شهر میگذرانند. دیدن دانوب آبی هم خالی از لطف نیست؛ دانوب آبی که بر خلاف نامش به طور طبیعی چندان هم آبی نیست و گل و لایی که در ته آن وجود دارد، رنگ آب آن را اندکی تیره کرده است. در کنار دانوب نسیم ملایمی میوزد و مرغابیها را میتواند دید که آزادانه در آب شنا میکنند و خرده غذاهایی را که رهگذران برای آنها در آب میریزند را میخورند.
وین شهری است که در برخی ساعات روز، ترافیک سرسام آوری دارد که البته در مقایسه با تهران هنوز آن قدرها هم کلافهکننده نیست. گرانی سوخت و بنزین هم تا حدی است که بیشتر مردم با وجود داشتن خودرو شخصی، ترجیح میدهند از اتوبوس، تاکسی، مترو، دوچرخه یا تراموا استفاده کنند. البته، در هر جای شهر بنزین قیمت خودش را دارد؛ یعنی قیمت بنزین در مرکز و بالای شهر با هم کمی متفاوت است. در وین هم مانند هر شهر بزرگ دیگری مشکل یافتن جای پارک وجود دارد و شهروندان گاه مجبورند برای پیدا کردن جای پارک، مدتها خیابانهای اطراف را دور بزنند. بیشتر خیابانها هم دارای پارکومتر بوده یا در آنها تابلوهای کارت پارک نصب شده است. به طور معمول وینیها خود برگههای کارت پارک را به صورت دستهای قبلاً تهیه کرده و در خودروهای خود نگه میدارند تا در صورت لزوم از آن استفاده کنند.
به خاطر رفت و آمد جهانگردان در تمام طول سال، امکانات توریستی زیادی از جمله انواع رستورانها و کافیشاپها و هتلهای خوب وجود دارد. یکی از چیزهایی که در گوشه و کنار خیابانهای شهر زیاد به چشم میخورد، تعداد رستورانهای زنجیرهای مک دونالد و نورد سی (ویژه غذاهایی دریایی) هستند که غذاهای آماده تهیه میکنند. اگر میخواهید برای تفریح و استراحت به وین بروید، بهتر است ماه آوریل را انتخاب کنید که از هر وقت دیگر سال مناسبتر است. در عین حال، وین در همهی روزهای سال پذیرای عدهی زیادی از جهانگردان است و در سال حدود ۷ میلیون توریست از آن بازدید میکنند که براساس آمار، در سال ۲۰۰۴ این جمعیت، چیزی در حدود ۵/۳ میلیون نفر بوده است. به خاطر همین هم امکانات توریستی بالایی برای پذیرایی از جهانگردان پیشبینی شده است و مدارس هتلداری به تربیت دانشجویان این رشته مشغولاند.
قیمتها در وین نسبت به بسیاری از شهرهای دیگر اروپا مناسبتر بوده و زندگی از کیفیت بالایی برخوردار است؛ به طوری که بدون نیاز به پول زیاد میتوانید به بهترین رستورانها، کافهها و هتلها بروید. مرکز شهر یا سیتی سنتر، مکانی است بسیار دیدنی که ساختمان های قدیمی داشته و درشکههای دو اسبه آن هر ایرانی را به یاد اصفهان میاندازد. این بخش از شهر به صورتی است که عبور خودروها از خیابانها ممنوع شده و تنها درشکهها هستند که برای گرداندن مردم از مسیرهای خاص عبور میکنند و مزاحمتی هم برای رهگذران ندارند. درست در نزدیکی همین جا که خودروها اجازه تردد دارند، جوانهایی را میتوان دید که با خودروهای خود به سرعت در خیابانها ویراژ میدهند و این تهرانیها را به یاد عصرهای تهران در خیابان جردن و فرشته میاندازد!البته هیچ یک از این جوانان اتریشی نیستند و اغلب مهاجران ترکیهای هستند.
موزهی معروف ملکه سیسی هم در همین جای شهر قرار دارد و نیز بزرگترین مدرسه تربیت اسبها که در پشت همین موزه واقع است. ملکه سیسی در حقیقت، مظهر زیبایی در میان اتریشیها است که میگویند زنی بسیار زیبا از اشرافیان اتریش بوده که در زمان خود زنی مدرن به شمار میآمده است و این خود نیز داستانی دارد که میگویند، در زمان حکومت سلسلهی معروف هافبورگ بر اتریش، قیصر بزرگ سلسله هافبورگها که قرار بود با خواهر سیسی ازدواج کند، عاشق سیسی میشود و با او ازدواج میکند. ملکه پس از چندی توسط شخصی ناشناس با چاقو به قتل میرسد.
کلیسای سنت استفان قدمتی ۹۰۰ ساله داشته و بزرگترین کلیسای شهر به شمار میرود که در سیتی سنتر قرار دارد. بخشهایی از این کلیسا به خاطر قدمت زیاد، هر از گاهی در حال ترمیم و نوسازی است. داخل کلیسا معمولاً کمی نسبت به بیرون تاریکتر است و روشنایی آن با چراغهای کم نور و شمعها تامین میشود.
بازدید از این کلیسا در تمام ساعات روز برای همگان آزاد است و فقط دور تا دور محلی را که نمازگزاران به عبادت مشغولاند را نرده کشیدهاند تا مزاحمتی برای کسانی که سرگرم به جا آوردن مراسم مذهبی هستند، نشوند. شما حتی اجازه دارید در داخل کلیسا از مراسم مذهبی و هر جای دیگر آن که بخواهید به راحتی عکسبرداری کنید و مورد اعتراض و مواخذه نیز قرار نگیرید.
قصر شونبرون نیز از دیدنیترین جاهای وین است که در دوره باروک و حدود سال ۱۷۰۰ میلادی بنا شده است و در آن سالنی قرار دارد که به سالن ایرانی مشهور بوده و معماری آن نیز به سبک ایرانی است. در زبان آلمانی شون به معنای زیبا و برون به معنای چشمه است.
همچنین شونبرون دارای یک گلخانه بسیار بزرگ و مجهز بوده که در نوع خود بینظیر است و تنوع گیاهانی که در آن کاشتهاند تا آنجا است که تا صد سال پیش در آن درخت انار میکاشتند. صدها گونه رز در فضای باز این قصر کاشته شده که به صورت فصلی دوباره کاشته میشوند.
شونبرون دارای یک باغ وحش بزرگ و دیدنی نیز هست که حیوانات گوناگونی از شیر و ببر و پلنگ گرفته تا خفاش و پاندای چینی و کوآلای استرالیایی با ایجاد محیطی مانند محیط واقعی زندگی آنها در آن نگهداری میشوند.
در باغ وحش وین حتی فضایی وجود دارد که آن را مانند جنگلهای آمازون شبیهسازی کردهاند. جالب اینجا است که هر حیوانی دارای یک پدر خوانده بوده که نامش در کنار قفس حیوان ثبت شده است. این پدرخواندهها اغلب از دوستداران محیط زیست هستند که تا آنجا که توان مالی دارند، هزینههای این حیوانات را به عهده میگیرند.
گلوریت قصر دیگری است که در نزدیکی شونبرون قرار دارد و در جنگهای جهانی آسیبهای فراوان دیده است. گلوریت امروزه عمارت بلندی است که دارای کافه تریا و رستوران بوده و از بالای آن به آسانی میتوان نمای کلی شهر را دید. گلکاریهای این قصر به شیوهی خاصی صورت گرفته و بازدید از این کاخ برای عموم به رایگان آزاد است. فضای باز این دو قصر آن قدر بزرگ است که مردم برای ورزش و دوچرخهسواری به آنجا میآیند.
در وین موزههای آثار طبیعی و تاریخی و بزرگترین موزه گرافیک وجود دارد که بسیار دیدنی است. در نزدیکی همان جا موزهای هست به نام موزه دکتر لنوپل که ساختمان کجی شبیه به کعبه دارد. دکتر لنوپل آثار نقاشی حدود ۱۰۰ سال قبل را در آن جمع کرده است.
دیدن موزه تکنیک هم خالی از لطف نیست؛ چون بیشتر اختراعاتی که اتریشیها در آن دست داشتهاند، مانند نخستین چراغ گازی دنیا که بعدها ادیسون آن را به چراغ الکتریکی تبدیل کرده است، در آن وجود دارد.
در بخش پایینی شهر وین، یک خیابان دراز هست به نام «ماریا هیلفر» که آدمی را یاد کوچه رفاهی و کوچه برلن خودمان میاندازد با این تفاوت که در آن مغازههایی دیده میشود که در تهران همان مغازهها را در بالای شهر میبینیم. در اینجا تقریباً همه نوع مایحتاج کلی مردم از انواع فروشگاههای زنجیرهای کفش و لباس گرفته تا لوازم آرایشی و بهداشتی و کافه و رستورانهای رنگ و وارنگ به چشم میخورد.
اینجا جایی است که بیشتر توریستها آن را برای خرید انتخاب میکنند؛ چون هم کالای مورد نیاز خود را با کیفیت مناسب میتوانند پیدا کنند و هم اجناسی که عرضه میشود، به نسبت جاهای دیگر شهر ارزانتر است. در این خیابان در کنار مغازهها و رستورانهای جور واجور، هیپیها و پانکها را نیز به همراه سگهایشان به صورت گروهی در پیادهروها میتوان دید که البته بر خلاف ظاهر ناخوشایندشان هیچ گونه آزار و مزاحمتی برای کسی ندارند و حتی اگر از آنها اجازه بگیرید، با شما عکس یادگاری هم خواهند گرفت! علاوه بر آنها گدایان نیز در پیادهروهای همین خیابان به گدایی مشغولاند و آن طور که گفته میشود، تازگیها به تعدادشان افزوده شده است. اگر روزی به وین رفتید و گذرتان به خیابان ماریا هیلفر افتاد، مراقب جیبهایتان و پیرمردان دائمالخمر باشید و زیاد سرگرم فروشگاهها نشوید.در خیابانهای وین یکی از چیزهایی که زیاد دیده میشود سگها هستند که به همراه صاحبانشان در خیابانها مانند سایر مردم شهر رفت و آمد میکنند! نکته جالب اینکه حتی در فرودگاه وین هم سگهای بزرگ به همراه صاحب خود سفر میکنند و سایر مردم هم نه تنها از آنها وحشتی ندارند؛ بلکه برایشان خیلی هم غیرعادی نیست!
در اتریش و در تور اروپا، خانهها اکثراً همان شکل قدیمی خود را حفظ کردهاند و توسعه شهر تاثیر چندانی بر بافت قدیمی آن نگذاشته است. در وین چند سبک معماری وجود دارد. بخشهایی از شهر هنوز سبک «بیده مایر» که متعلق به سال ۱۸۵۰ است و دیگر سبک هیستوریسم یا گوتیک که اکثراً ساختمانهای قدیمی شهر به این سبک است. کلیساها به سبک «رومانیک» و بیشتر خانهها به سبک «باروک»، «بیده مایر» و «روکوکو» است. «دکتر وارونر» و «ژزوف اسپانر» از معماران قدیمی وین هستند و «هانس اولاین» که موزهی آبگینه را طراحی کرده و دیگری «ایریش باوور» نیز از طراحان معروف روزگار معاصرند.
وین پایتخت جهانی موسیقی است و در تمام جهان شهر و زادگاه بسیاری از آهنگسازان و بزرگان موسیقی شناخته میشود. ارکسترها برای موسیقی و به ویژه موسیقی کلاسیک معاصر، نقش حیاتی را بازی میکنند.
در وین چندین مدرسه، هنرستان و کنسرواتوار به تربیت هنرجویان و علاقهمندان به تحصیل در رشتههای گوناگون مرتبط با موسیقی مشغولاند. هنرستان عالی موسیقی، کنسرواتوار شوبرت و مدراس موسیقی از جمله این مراکز هستند که کار آموزش موسیقی را بر عهده دارند.
به طور کلی موسیقی در اتریش دارای اهمیت ویژهای بوه و اصولاً رسم بر این است که دست کم خانوادههای طبقه متوسط جامعه اتریشی به فرزندانشان موسیقی را میآموزند و خود نیز با موسیقی آشنایی دارند و اصولاً آموزش موسیقی به فرزندان در اینگونه خانوادهها جزء برنامههای تربیتی برای فرزندان است. سال ۲۰۰۶ را هم به مناسبت ۲۵۰ سالگی موتزارت، به نام او نامگذاری کردهاند.
یک نکته جالب اینکه، در وین چندین تاتر و اپرای بزرگ با سالنهای مجهز وجود دارد که براساس آمار به طور معمول هر شب در حدود ۸ هزار و پانصد نفر به دیدن تاتر و اپرای کلاسیک میروند و گذشته از اینها در بخش پاپ و جاز دو کلوب به نامهای فوردن برگ و هوخ داوینول وجود دارد.
بنابراین، شما حق انتخاب ۵۰ تاتر، پنج سالن بزرگ اپرا، سه سن موزیکال، بیش از صد موزه و فستیوال موسیقی را دارید.
در اینجا همهی مردم صرفاً با هدف بهره بردن از موسیقی و بدون هرگونه چشم و همچشمی به دیدن این برنامهها میروند. یکی از نکات جالب درباره سالن اپرای مشهور وین این است که شما میتوانید با پرداخت یک یورو و ۵۰ سنت به دیدن بهترین اپراها و هنرمندان آنها به صورت ایستاده بروید.
در وین ۳۵ خانه وجود دارد که بتهوون چندی در آنها زندگی کرده است و معروفترین ارکستر دنیا، ارکستر فلارمونیک وین است که چندین نسل در آن مینوازند. به طوری که گاه پدر، پسر و نوه در یک شب با این ارکستر اجرا دارند و علاقه به موسیقی به صورت سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. با این ارکسترها چند موسیقیدان و نوازنده ایرانی نیز همکاری دارند.
از لحاظ علمی و فرهنگی هم باید گفت که هر بخشی از شهر، دارای یک کتابخانه مجهز است و خود شهر هم دارای یک کتابخانه مرکزی بوده که عمارتی سه طبقه است و در آنجا از انواع DVD و CD گرفته تا نتهای گوناگون موسیقی و هر کتابی که دنبالش بگردید، یافت میشود و به صورت رایگان در اختیار مراجعان قرار میگیرد.
این کتابخانهها به طور کلی با دریافت ۱۷ یورو در سال عضو میگیرند و برای دانشجویان، دانشآموزان و استادان نیز تخفیف ویژهای در نظر گرفته میشود و بدین ترتیب دیگر کسی هیچ بهانهای برای نخواندن کتاب و مطالعه نکردن ندارد. کتابخانه ملی هم کتابخانهی دیگری است که در آنجا ۲۰۰ هزار عنوان کتاب و ۱۰ میلیون نسخه خطی وجود دارد که هنوز مرمت نشده و چندین هزار کتاب دربارهی ایران نیز موجود است. وین دارای سه دانشگاه معتبر بوده که معروفترین آنها دانشگاه ملی وین است و تا چند سال پیش، تحصیل در وین رایگان بود؛ اما در سالهای اخیر مبلغی بین ۳۵۰ تا ۵۰۰ یورو برای هر ترم به عنوان شهریه دریافت میشود و در ضمن همه میتوانند از امکانات بورسیهی تحصیلی برخوردار شوند.
کلیهی این دانشگاهها مجهز به کتابخانههای تخصصی برای هر رشته هستند و اصولاً برای هر کس که علاقهمند به مطالعه و کتاب است، این امکان وجود دارد که با پرداخت مبلغ معینی (سالیانه یا ماهیانه) پدرخواندگی یک کتاب را به عهده بگیرد.
در سالهای اخیر، دانشگاههای خصوصی هم مانند International University و Webster در وین باز شده است. علاوه بر دانشگاه مرکزی و ملی؛ برای رشتههای فنی، پزشکی، علوم اتمی، علوم انسانی و طبیعی نیز دانشکدههای جداگانهای وجود دارد و جالب است که بدانید در این دانشگاهها میتوان در بیشتر رشتههای مورد نظر حتی ایرانشناسی و زبان فارسی نیز تحصیل کرد.
جامعهی فرهنگی ایرانیان در اتریش، مدرسهای وجود دارد که در آن زبان فارسی هم تدریس میشود و چه بسیار جوانانی که در اتریش به دنیا آمدهاند و هنوز ایران را ندیدهاند؛ با تسلط کامل به زبان فارسی سخن میگویند و مینویسند و میخوانند و هم به ادبیات فارسی اشراف کامل دارند. این مدرسه را ایرانیان فرهنگ دوست مقیم وین تأسیس کرده و هم اکنون در آن تدریس و آن را اداره میکنند.
اتریش در سال ۱۹۹۷ به اتحادیه اروپا پیوست. پس از این عضویت، از نظر سیاسی تفاوت چندانی نکرده است؛ اما از جنبهی اقتصادی تاثیر زیادی بر این کشور گذاشته است. به طوری که بیشتر کارخانهها و شرکتهایی که از چندین نسل اتریشی بودهاند، همگی فروخته یا ورشکسته شدند و تعداد کمی از این شرکتها باقی ماندهاند.
به طور کلی پیوستن به اتحادیه در زندگی روزمره مردم تاثیر چندانی نداشته است؛ اما تاثیر آن را در زندگی اقتصادی به روشنی میتوان دید. اتریشیها خود میگویند که اصولاً سیاست دخالت چندانی در زندگی روزمره مردم نداشته و بیشتر تاثیر اقتصادی دارد که به کدام قشر جامعه رسیدگی بیشتری میشود.
این روزها در اتریش حدود ۲۷۰ هزار بیکار وجود دارد و هرکس که بخواهد بیکار نماند، باید حتماً به حرفهای مسلط باشد.
در حال حاضر در ، حکومت جمهوری لاییک بوده و در عین حال کلیسا نیز در اداره کشور دخالتهایی دارد؛ قوای سهگانه از هم جدا هستند و قدرت اصلی را صدراعظم دارد که هرچهار سال یک بار انتخاب میشود و رییسجمهور نیز بیشتر حالت تشریفاتی دارد و تنها در تصمیمگیریهای مهم نظر میدهد.
در مقابل صدر اعظم دولت تشکیل میدهد که اکثراً هم ائتلافی است و کمونیستها مدتی است که در به دست آوردن اکثریت آرا چندان موفق نیستند و گروه سوسیال دموکراتها نوسان دارند و حزب سبزها هر سال بیشتر صعود میکنند و در حال حاضر حکومت دست محافظهکاران است.
زیباییها و دیدنیهای پایتختهای کشورهای جهان البته بسیار زیاد است و اگر کمی دقت کنیم، به خوبی درمییابیم که در کشور خودمان نیز همان جذابیت ها را میتوانیم در نوع ایرانیاش ببینیم و از نعمتهای خدادادی که در شهرمان وجود دارد، بهرهمند شویم.
مانا لقمانی وین
فلورانس، گهواره رنسانسفلورانس یکی از شهرهای تاریخی و زیبای اروپاست که جاذبههای گردشگری زیادی دارد. این شهر کوچک حدود ۱۰۲ کیلومترمربع وسعت و ۳۶۶ هزار نفر جمعیت دارد. ایتالیاییها به این شهر «فیرنزه» میگویند که از زبان ایتالیایی قدیم آمده که «فیرنزا» بوده است. این شهر مرکز منطقه «توسکانی» و استان «فلورانس» است. «فلورانس» با حومه حدود یک میلیون و ۵۰۰ هزار نفر جمعیت دارد.
شهر فلورانس در تور اروپا در ساحل رود آرنو قرار گرفته و شهرت خود را به این علت به دست آورده که در قرون وسطی و عصر رنسانس در آن آثار معماری متعددی احداث شد و در آن دوران رونق و اهمیت زیادی داشت.
این شهر در قرون وسطی از مراکز مهم مالی و اقتصادی ایتالیا و حتی اروپا بود؛ به گونهای که آن را آتن قرون وسطی مینامیدند. فلورانس از ۱۸۶۵ تا ۱۸۷۰ پایتخت پادشاهی ایتالیا بود.
فلورانس را ژولیوس سزار امپراتور نامدار دوم در سال ۵۹ پیش از میلاد بنا نهاد. آنجا محل استقرار سربازانش بود. در آغاز به آن فلورنتینو میگفتند که آن را به سبک اردوگاههای نظامی با خیابانهای اصلی ساختند.
این شهر در مسیر اصلی رم و شمال ایتالیا و در دره حاصلخیز آرنو قرار دارد. فلورانس خیلی زود به یک مرکز مهم بازرگانی تبدیل شد.
اولین شهردار فلورانس در سال ۲۵۰ میلادی انتخاب شد که مینیاس نام داشت. اولین مجلس ایتالیای جدید در شهر فلورانس شکل گرفت.
در سال ۱۸۶۵ فلورانس به جای تورین پایتخت ایتالیا شد و مجلس آن گشایش یافت اما ۶ سال مجلس در رم استقرار یافت.
در قرن بیستم با رشد صنعت گردشگری، جمعیت فلورانس ۳ برابر شد و سیل گردشگران از جاهای مختلف ایتالیا، اروپا و جهان به این شهر سرازیر گردید.
در طول جنگ جهانی دوم، آلمانها یک سال فلورانس را در اشغال خود داشتند و فلورانس شهر آزاد اعلام شد؛ اما در سال ۱۹۴۴ متفقین، شهر را از دست آلمانها خارج کردند.
در سال ۱۹۶۶ رود آرنو طغیان کرد و سیل ویرانگر صدمات شدیدی به بناها و گنجینههای تاریخی شهر وارد کرد. پیش از رسیدن سیل به شهر، مقامهای شهر که از آمدن سیل باخبر شده بودند، این خبر را اعلام نکردند و تنها از طریق تلفن جواهرفروشان ناحیه «پونته وکیو» را باخبر کردند.
● دیدنیها
شهر فلورانس دیدنیهای بسیار دارد که سبب جذب میلیونها گردشگر در سال میشوند. یکی از آنها فوارهای است که طی سالهای ۱۵۶۳ تا ۱۵۶۵ بنا شده است.
علاوه بر آثار هنری و تاریخی، رود آرنو نیز چشماندازی تماشایی دارد. این رود، بخشهای کهنه و جدید شهر را از هم جدا کرده است.
کسانی که به شهر فلورانس سفر میکنند، حتما به تماشای کلیسای سن لورنزو و گالری یوفیزی میروند. این گالری، یکی از زیباترین موزههای هنری در جهان است.
در سال ۱۳۰۱ میلادی دانته، نویسنده مشهور ایتالیایی از محل گالری یوفیزی کنونی به تعبید فرستاده شد.
● روزهای سرد و گرم
فلورانس، تابستانهایی گرم و مرطوب دارد و بارندگی در آن کم است. زمستانهایش نسبتا سرد است. ژوئن، ژوئیه و اوت گرمترین ماههای سال در فلورانس است.
بالاترین دمای شهر در سال ۱۹۸۳ ثبت شد که ۶/۴۲ درجه سانتیگراد بود. سردترین روزهای زمستانی فلورانس ۱۰ ژانویه ۱۹۸۵ بود که مردم شهر، برودت منهای ۲۳ درجه سانتیگراد را تجربه کردند.
مردم شهر فلورانس، ایتالیایی را به لهجه توسکان صحبت میکنند. به اعتقاد بسیاری از زبانشناسان و دانتهپژوهان، زبان امروز فلورنتین را زبان معیار ایتالیایی میدانند. تلفظ برخی حروف در این زبان، با نوع رمی آنها اندکی تفاوت دارد.
● حمل و نقل
شهروندان فلورانس برای رفتوآمد در شهر عمدتا از اتوبوس استفاده میکنند. شبکه اتوبوسرانی فلورانس گسترده و مجهز است.
در جاهای عمومی مختلف، از جمله رستورانها و دکههای روزنامهفروشی، بلیت اتوبوس به فروش میرسد. بلیت انواع مختلف دارد که از تکسفره تا چندسفره را تشکیل میدهد.
مسافران پس از سوار شدن به اتوبوس، بلیت را در دستگاهی قرار میدهند که آن را باطل میکند اما در خصوص استفاده از قطار، وضع فرق میکند. اینجا مسافران پیش از سوار شدن به قطار باید بلیت خود را باطل کنند.
ایستگاه اصلی اتوبوس شهر در کنار ایستگاه راهآهن «سانتاماریا نوولا» قرار دارد. از شهر فلورانس میتوانید با قطار به شهرهایی چون «بورگوسن لورنزو» و «سیهنا» سفر کنید.
کسانی که قصد سفر به جاهای دور را دارند، میتوانند از اتوبوسهای بینشهری و هواپیما استفاده کنند. از آنجا که فلورانس را مثل خیلی دیگر از شهرها، آلودگی هوا تهدید میکند، مقامهای شهر کار احداث تراموای فلورانس را آغاز کردهاند.
فلورانس شهر گردشگران است. مهمترین صنعت این شهرو منبع مهم درآمد مردمش، گردشگری است. در ماههای آوریل تا اکتبر جمعیت شهر به طور چشمگیری افزایش مییابد. از اوایل بهار تا اواسط پاییز، در هر جای شهر گردشگران از کشورهای مختلف میبینید.
به فلورانس آنقدر گردشگر سفر میکند که موزهها و بناهای تاریخی معروفش هر روز هزاران بازدیدکننده دارند. جالب این که بلیت موزههای یونیزی و آکادمیا خیلی زود به فروش میرسد و اگر گردشگران شتاب نکنند، بلیت ورودی این موزهها را به دست نمیآوردند و دست کم باید چند روز در نوبت تهیه بلیت بمانند. تورهای زیادی، گردشگران را در گروههای چند دهتایی از سراسر جهان به فلورانس میبرند. پس از گردشگری، بافندگی مهمترین صنعت شهر فلورانس است. این صنعت قدمتی چندصد ساله در فلورانس دارد و امروزه هزاران نفر در این صنعت به کار اشتغال دارند. البته بیشتر کارگران صنعت نساجی فلورانس را مهاجران تشکیل میدهند که ساکن شمال و شمال غربی شهرند.
مردم فلورانس و گردشگرانی که به آنجا میروند به ورزش نیز توجهای خاص دارند، یکی از جاذبههای ورزشی شهر، دوچرخهسواری در مرکز شهر است. بخش مرکزی شهر بزرگ نیست. بنابر این با یک برنامه یک روزه دوچرخهسواری میتوان همه این بخش را گشت و از آثار هنری و تاریخی متعدد آن راحت دیدن کرد. چندین مرکز در فلورانس به گردشگران دوچرخه کرایه میدهد تا آنها بدون دغدغه و با صرف زمانی کوتاه از زیباییهای شهر در مرکز آن و بخش کهنه و چشماندازهای اطراف رود آرنو دیدار کنند و از مسیرهایی که برخی از آنها روی پلهای قدیمی رود است بگذرند. برای یک ساعت استفاده از دوچرخه باید ۳ یورو بپردازید. کرایه روزانه دوچرخه، با توجه به نوع آن از ۱۴ تا ۲۷ یورو است. از آنجا که اطراف شهر فلورانس نیز مناظر زیبایی دارد، گردشگران زیادی با دوچرخه به خارج شهر میروند تا هم در هوای آزاد و پاک ورزش کرده باشند و هم گردش.
در شهر فلورانس، دوچرخهسواری حرفهای و قهرمانی نیز هواداران زیادی دارد. در این شهر مسابقات متعدد دوچرخهسواری در سطوح مختلف برگزار میشود. برخی از این مسابقات محلی است و در برخی دیگر دوچرخهسوارانی از دیگر شهرهای ایتالیا و حتی خارج از ایتالیا به رقابت با رکابزنان فلورانسی میپردازند. این مسابقات با جلوه و شکوه خاصی برگزار میشود و مردم شهر از آنها خوب استقبال میکنند.
دوچرخه سواری در فلورانس و تور اروپا به قدری رونق دارد که روزنامههای شهر در صفحههای ورزشی خود، خبرها و مطالب دوچرخهسواری را با آب وتاب و به تفصیل چاپ میکنند.
● ماهیگیری در آرنو
فلورانس برای علاقهمندان ماهیگیری نیز مقصدی خوب است. رودها و دریاچههای توسکانی پاکیزهاند و در آنها انواع ماهی وجود دارد. گردشگران و دوستداران ماهیگیری با راهنمایی مسوولان مربوطه، به ورزش و سرگرمی دلخواه خود میپردازند. اگر به فلورانس سفرکنید و مردم زیادی را در کنار رود آرنو یا دریاچههای نزدیک شهر ببینید که قلاب به آب انداخته و ساعتها در انتظار صید یک ماهی ماندهاند، تعجب نکنید.
این ساعتهای انتظار برای آنها شیرین و به یاد ماندنی است. آرنو، رودی پر آب است که جریان آرامی دارد و به همین علت در آن میتوان قایقرانی کرد.
در شهر چند باشگاه قایقرانی فعالیت میکنند که علاقهمندان میتوانند با مراجعه به آنها در برنامههای قایقرانی تفریحی و ورزشی در رود شرکت کنند و ضمن طی کردن مسیر رود در شهر و خارج آن، به تماشای چشماندازهای رویایی دو سمت رود بپردازند. شهر فلورانس دو زمین بزرگ گلف دارد که هر کدام مکانی دیدنی هستند که هم بازیکنان گلف و هم دوستداران طبیعت و گردش را جذب میکنند.
باشگاه گلف مونته لوپو (Montelupo) که با مرکز شهر ۲۶ کیلومتر فاصله دارد در ساحل رود آرنو، هر روز پذیرای صدها گلف باز میشود.
ترجمه و تالیف:
جهانگیر چراتی
دانشگاه تورنتو یکی از دانشگاه های معتبر کانادا در سال 1827 تاسیس گردیده است. این دانشگاه بیشتر از 82،000 دانشجو ا در سه کمپ دانشگاهی خود به نام های سنت جورج، می سی ساگا و اسکاربورو جای داده است.
حدود 61 هزار دانشجو کانادایی در مقطع لیسانس، 15،000 دانشجوی کانادایی در مقطع فوق لیسانس و حدود 10 هزار دانشجوی خارجی در دانشگاه تورنتو کانادا مشغول به تحصیل و مهاجرت به کانادا می باشند. حدود 1000 رشته تحصیلی در مقاطع مختلف در دانشگاه تورنتو ارائه میگردند که تقریبا تمامی حوزه های مطالعاتی را شامل می شوند. دانشگاه تورنتو کانادا شامل دانشکده های مهندسی، معماری، هنر، دندانپزشکی، جنگل داری، حقوق، مدیریت، داروسازی، موسیقی، پرستاری و علوم بهداشتی است.
طبق آخرین آمار دانشگاه تورنتو کانادا در سال 2013، 194 دانشجوی ایرانی در این دانشگاه مشغول به تحصیل بوده اند. در بسیاری از رشته های موجود در این دانشگاه، بورسیه های متعددی به دانشجویان تعلق میگیرد که بیشتر این بورسیه ها د مقاطع کارشناسی ارشد و بخصوص دکترا ارائه می گردند.
بسیاری از سازمانی های دولت فدرال و دولت استان انتاریو این بورسیه ها را ارائه می دهند. رتبه جهانی دانشگاه در سال 2013 انتاریو 17 تعیین گردیده است.
هزینه های دانشگاه تورنتو کانادا برای دانشجویان خارجی در مقطع لیسانس بین 24 تا 30 هزار دلار تایین شده است. شهریه ها برای مقطع فوق لیسانس و دکترا برای دانشجویان خارجی بین 16 تا 48 هزار دلار تعیین گشته است.
دانشگاه رایرسن Ryerson university
این دانشگاه حدود 38،000 دانشجو در مقطع لیسانس و 2200 دانشجو در مقطع فوق لیسانس را در خود جای داده است.یش از صد رشته در مقاطع مختلف در این دانشگاه ارائه می شود. دانشگاه رایرسن در شهر تورنتو و در استان انتاریو واقع شده است.این دانشگاه دارای 6 دانشکده مدیریت، ارتباطات، هنر، مهندسی و کشاورزی، علوم طبیعی و علوم اجتماعی می باشد.
موسسه مهاجرتی آریانا پارس دانشگاه رایرسن را به آن دسته از عزیزانی توصیه می نماید که اول متقاضی تحصیل در مقطع لیسانس و فوق لیسانس هستند و ثانیا اینکه سوابق بسیار درخشانی در زمینه تحصیلی را در کارنامه خود ندارند.
هزینه های تحصیل در دانشگاه رایرسن برای دانشجویان فارسی حدود 29 هزار دلا می باشد.
دانشگاه بریتیش کلمبیا The university of British Columbia
این دانشگاه در سال 1908 تاسیس شده است و در میان 40 دانشگاه برتر جهان جای دارد که حدود 54،000 دانشجو را به خود جذب کرده است. حدود 8 هزار نفر در کمپ اوماناگان و حدود 48 هزار نفر در کمپ ونکوور مشغول به تحصیل می باشند. نکته جالب اینکه 2 نفر از نخست وزیران دولت کانادا فارغ التحصیل دانشگاه بریتیش کلمبیا بوده اند و حدود 65 هزار نفر از دانشجویان این دانشگاه مدال المپیک دریافت کرده اند. این دانشگاه مبالغ زیادی را به عنوان کمک هزینه تحقیقات به دانشجویان این کشور اعطا می نماید.
این رقم در سال 2013، حدود 519 میلیون دلار بر روی 8158 پروژه سرمایه گذاری کرده است. این دانشگاه همچنین دوره های زبان آمادگی ورود به مقاطع تحصیلی بالاتر را نیز ارائه می کند.
شهریه های تحصیل و مهاجرت به کانادا در مقاطع مختلف دانشگاه بریتیش کلمبیا برای دانشجویان خارجی به شرح زیر می باشد.
رشته های هنر 23 هزار دلار
رشته مدیریت 26 هزار دلار
رشته علوم طبیعی 23 هزار دلار
رشته های علوم کاربردی و مهندسی 26 هزار دلار